محمد شروین جعفرزاده*؛ بازار: در این نوشتار قصد داریم تا به اهمیت جایگاه مدیریت فناوری اطلاعات در سازمانهای ایرانی بپردازیم؛ از این رو برای پاسخ به این سوال که «جایگاه اصلی مدیریت فناوری اطلاعات در سازمانهای ایرانی کجاست؟»، بهتر است نگاهی گذرا به تاریخ توسعه مدیریت فناوری اطلاعات در سازمانهای ایرانی داشته باشیم.

پیشینه حضور رایانه در ایران را، از سال ۱۳۳۶ و با تاسیس شرکت داده‌پردازی ایران به عنوان شعبه‌ای از شرکت آمریکایی آی بی ام و تحت نام آی‌بی‌ام ایران میتوان نام برد. این شرکت برای اولین پروژه دستگاه‌های کارت خوان را برای پردازش و ذخیره اطلاعات نخستین سرشماری عمومی نفوس و مسکن ایران در سال ۱۳۳۵ به‌کار گرفت.

پس از آن به دلیل فراگیر شدن کاربرد رایانه در محاسبات و ذخیره‌سازی اطلاعات، دامنه فعالیت‌های این شرکت توسعه یافت و تا سال‌های ۵۶ و ۵۷، با به‌کارگیری چهارصد نیروی متخصص، به‌طور تقریباً انحصاری، تمامی فعالیت‌های پردازش و محاسبات الکترونیک در مراکز مهم کشور، که نیاز به رایانه در آن‌ها احساس می‌شد را، پشتیبانی می‌کرد.

در سال 1363 سازمان برنامه و بودجه شرکتی با عنوان داده پردازی ایران را به ثبت رساند و تمامی حقوق مادی و معنوی شرکت سابق را به این شرکت منتقل کرد.

بعد از آن دوره توسعه کامپیوتر در ایران به صورت علمی و آکادمیک از سال ۱۳۵۰ آغاز و تا سال ۱۳۶۰ ادامه پیدا میکند. هر چند بعد از شروع جنگ تحمیلی در ایران این توسعه تا حدودی متوقف شد و بیشتر به تعمیرات و نگهداری سیستمهای موجود پرداخته می شد.

اما بعد از اتمام جنگ تحمیلی در سال ۱۳۶۷ دوباره به حالت اول خود برگشت. در برخی منابع ذکر شده است که اولین محموله کامپیوتر در سال ۱۳۶۴ درست در میانه جنگ تحمیلی، به سفارش شرکت مخابرات ایران و توسط شرکت نرم‎افزاری سینا وارد کشور شد.

اما دوره ورود انبوه کامپیوتر به ایران از اوایل دهه ۷۰ شمسی آغاز گردید. در آن زمان واحدی در قالب امور پشتیبانی در سازمانهای بزرگ و دولتی، بیشتر تحت عنوان اداره ماشینهای اداری ایجاد گردید که اصلی ترین وظیفه آن سرویس و تعمیرات دستگاههای فکس، کپی و پرینتر و بعضا کامپیوترهای سازمانها بود.

ورود دستگاههای کامپیوتری به کشور باعث شد تا از همان اوایل دهه ۷۰ بعضا شاهد ظهور نرم افزاهای تایپ فارسی و حسابداری در فضاهای DOS و NC بوده که به صورت غیر متمرکز در سازمانهای دولتی مورد استفاده قرار گرفتند.

در اواسط دهه هفتاد اثربخشی این سیستمها و افزایش سرعت و دقت در امور سازمانی به خصوص در حوزه مالی باعث شد تا استفاده سیستمهای کامپیوتری با اقبال گسترده روبرو شوند و شرکتهای زیادی شروع به تولید نرم افزارهای سازمانی نمایند.

اما در اواسط دهه ۷۰ و با ظهور ویندوز ۹۵ بر شمار کاربران کامپیوتر در جهان افزوده شد، ایران نیز از این قاعده مستثنی نماند و به تدریج حضور سیستمهای رایانه ای و ایجاد شبکه های محلی، به خصوص در صنعت بانکداری کشور شکل جدی به خود گرفت.

در اوایل دهه هشتاد و با گسترش اینترنت در ایران، بسیاری از سازمانها به سراغ راه اندازی برخی سرویسهای کامپیوتری رفتند راه اندازی شبکه های سازمانی، وب سایتها سازمانی، دوره های آموزشی کاربری از کامپیوتر و نرم افزار Office به سرعت در تمامی سازمانهای دولتی رشد نمود.

در این زمان بود که کم کم واژه IT و فناوری اطلاعات در سازمانها شنیده شد. اما از آنجا که IT نوپا بود، کارشناسان غالبا از جوانان بودند و مدیران وقت نیز شناختی از خدمات این واحد نداشتند، در بسیاری از سازمانها، واحد IT تعریفی به مثابه همان اداره خدمات ماشینی پیدا کرد که وظیفه اش تعمیرات دستگاههای کامپیوتری است.

شاید یکی از دلایل آن دانش کم کارکنان وقت سازمان ها در مباحث IT بود، که وقت بیشتر کارشناسان IT صرف آموزش و تعمیرات تجهیزات زیرساختی، پرینتر و اسکنرها میشد. همین امر مقدمه ای بود برای اینکه نگاه سازمان به IT از یک واحد نوآور و خلاق به یک واحد صرفا ارائه دهنده خدمات اداری متمایل گردد. نگاهی که متاسفانه با گذشت ۲۰ سال از آن روزها و ارائه سرویسهای متعدد و روزافزون IT، هنوز در بسیاری از سازمانهای، حتی سازمانها بزرگ جاری است و IT و کارشناسانش در کنار امور خدماتی سازمانها قرار میگیرند.

اما بپردازیم به موضوع جایگاه درست و حقیقی واحد IT در سازمانها.IT یا همان فناوری اطلاعات با محوریت دانش و خردگرایی انسان و اندیشه‌هایش به منظور بهره‌برداری از اندیشه آدمی و سپردن امور تکراری و غیر خلاق به ماشین، همچنین افزایش کارآیی و آزاد سازی مهارتهای انسانی، در دهه های اخیر مورد توجه خاصی قرار گرفته‌است.

امروزه فناوری اطلاعات به عنوان محور توسعه جوامع و سازمانها مطرح است، بنابراین طراحی ساختار آن نیازمند دقت و تامل، همراه با ارائه مدل مناسب و بررسی مدلهای موجود در سازمانهای داخلی و خارجی است.

فناوری اطلاعات که از تلاقی الکترونیک، تجمیع و پردازش داده ها و همینطور ارتباطات حاصل شده، باعث از میان رفتن فاصله ها و در کنار هم قرار گرفتن کامپیوترها و کاربران و همچنین مکانیزه شدن فرآیندهای سازمانی و تسریع در پردازش داده ها، و تولید گزارشات دقیق و به هنگام شده است. این امر ایجاد یک ابر شاهراه ارتباطی، افزایش سرعت و کیفیت تصمیم‌گیری و مدیریت کارا را برای سازمانها فراهم ساخته است.

بکار گیری فناوری اطلاعات در سازمانها تغییرات بنیادین را در کلیه زمینه ها نوید می‌دهد. همانطوری که امروزه دنیا را نمی توان بدون صنعت برق در نظر گرفت دنیای امروز را نیز نمی توان بدون فناوری اطلاعات و ارتباطات تصور کرد. اما متاسفانه باید پذیرفت داشت هنوز نقش و جایگاه واحدهای ICT در بسیاری از سازمانها مناسب نیست.

قبل از هر چیز اشاره به این نکته ضروری است که بکار گیری فناوری اطلاعات در سازمانها یک نسخه تجویز شده کلی و آماده نیست و نمی توان یک برنامه جامع فناوری اطلاعات را برای کلیه سازمانها و شرکتها، پیاده سازی و اجرا نمود.

فلسفه وجودی هر سیستمی، تحقق اهداف آن است و هر سازمان، ایجاد شده تا به اهدافی که در ماموریت و چشم انداز آن تعریف شده است، دست یابد.

حال اگر مجموعه خدمات فناوری اطلاعات که در سازمانها ارائه میشود را به دو دسته خدمات عمومی که همان تعمیرات تجهیزات رایانه ای، سرویس و نگهداری و بروزرسانی زیرساختهای فناوری اطلاعات، و آموزش کارکنان و از این دست و خدمات اختصاصی، که خدماتی است بر اساس اهداف و رسالت سازمان، تمرکز اصلی واحدهای فناوری می بایست در حوزه خدمات اختصاصی باشد، جایگاه فناوری اطلاعات در ارائه خدمات اختصاصی در سازمانها جایگاه مناسبی نیست.

این بدین معنا نیست که خدمات عمومی دارای ارزش پایینتر هستند، بلکه بدین معناست که ارزش خدمات اختصاصی و راهبری فرآیندهای کسب و کاری یک سازمان از ارزش و اولویت بالاتری برخوردار میباشد.

تحقق این اهداف اما با موانعی، نه فقط در کشور ما، بلکه حتی در پیشرفته ترین سازمانها در کشورهای توسعه یافته هم مواجه هستند. با این جمله که در دنیای IT غیر ممکنی وجود ندارد می پردازیم به این مهم که هر سازمانی می بایست همسو با تعریف و تدوین اهداف و برنامه‌های راهبری خود نسبت به تعریف و تدوین اهداف و برنامه راهبردی فناوری اطلاعات خود نیز بپردازد.

همانطور که پیشتر اشاره کردیم که رسالت و دلیل وجودی هر سازمان با سازمان دیگر متفاوت است، حضور فناوری اطلاعات در هر سازمان با سازمان دیگر تفاوت دارد. پس چنانچه گفتیم امور ICT میبایست در سازمان از نقش تصمیم ساز به نقش تصمیم گیر بدل شده و در اینجاست که موضوع حاکمیت فناوری اطلاعات مطرح میشود. در اینجا به تعریف مختصری از حاکمیت فناوری اطلاعات میپردازیم.

حاکمیت ICT چیست؟

در موضوع حاکمیت ICT مطالب بسیار زیادی گفته شده است. از آنجا که قصد ما در این مقاله بررسی جایگاه اصلی فناوری اطلاعات در سازمانهاست صرفا به شرح مختصری از تعریف حاکمیت فناوری اطلاعات در سازمان میپردازیم. حاکمیت فناوری اطلاعات یک چارچوب رسمی است که ساختاری را برای سازمان ها فراهم می‌کند تا اطمینان حاصل شود که سرمایه‌گذاری‌های فناوری اطلاعات از اهداف کسب و کار پشتیبانی می‌کند.

اساساً، حاکمیت فناوری اطلاعات ساختاری را برای همسویی استراتژی فناوری اطلاعات با استراتژی کسب و کار فراهم می‌کند. با تفکر حاکمیت فناوری اطلاعات، سازمانها میتوانند با یک چارچوب رسمی، نتایج قابل اندازه‌گیری در جهت دستیابی به استراتژی ها و اهداف خود تولید کنند. در تصویر کلی، حاکمیت فناوری اطلاعات بخشی جدایی ناپذیر از حاکمیت کلی سازمانی خواهد بود.

نکته ای که نباید از آن غافل بود این است که علی رغم کسب و کار اصلی سازمان که حمایت از آن بالاترین اولویت برای هر سازمانی است، سازمان‌ها مشمول مقررات و سیاستهایی دیگری نیز هستند که مسئولیت خطیری نسبت به آنها دارند. حفاظت از اطلاعات محرمانه، مسئولیت‌پذیری مالی، نگهداری داده‌ها و بازیابی آن در زمان حوادث، حفظ و تداوم شرایط کسب و کار در زمان بحرانها و مواردی از این دست نیز ایجاب میکند که مدیران ارشد سازمانها تمام تمرکز خود را صرف کسب و کار اصلی شرکت نکنند و پاسخ مناسبی را برای سایز مسئولیتهای سازمانی نیز داشته باشند.

به همین منظور و برای اطمینان از برآورده شدن الزامات داخلی و خارجی، بسیاری از سازمان ها یک برنامه رسمی حاکمیت فناوری اطلاعات را اجرا می‌کنند که درون آن، چارچوبی را شیوه ها و کنترل ها مدون میکنند تا با اجرای آن برنامه ریزی مناسب و درستی برای سایر شاخصهای پشتیبان کسب و کار ارائه دهند.

تا کنون به دو موضوع اصلی برای این پرسش یعنی جایگاه فناوری اطلاعات در سازمانهای پی بردیم، اول با توجه به سرعت تحولات فناوری اطلاعات و طبیعتا انتظارات روز به روز مشتریان و سایر ذینفعان از نوآوری سازمانها در ارائه خدمات و محصولات خود.

دوم سایر مسئولیتهای سازمانها در قبال امنیت، حوادث، مسئولیت اجتماعی، اجرای الزامات قانونی و سیاستهای حاکمیتی که با توجه به رشد فناوری اطلاعات، غالبا بر بستر فناوری اطلاعات قرار دارند.

پس با توجه به مطالب گفته شده و با توجه به تعریف حاکمیت فناوری اطلاعات، جایگاه IT در بدنه مدیریت ارشد سازمان میباشد.

در این قسمت به تعریف چند عنوان مدیریتی میپردازیم.

مدیر IT یا مدیر ICT
عنوانی آشنا در اکثر سازمانهای، به خصوص سازمانها و نهادهای دولتی. در سازمانهای ایرانی، این سمت معمولا وظیفه مدیریت منابع و هماهنگی خدمات پشتیبانی واحد IT را بر عهده دارد. در واقع انتظاری که از مدیر IT در سازمانها میرود، همان نگهداری سرویس ها و خدمات جاری فناوری اطلاعات است.

تامین تجهیزات فناوری اطلاعات، پشتیبانی کاربران، سرویس، نگهداری و تعمیرات تجهیزات رایانه ای آن هم با معیار کمترین قیمت و بعضا راه اندازی برخی سیستم های نرم افزاری مانند اتوماسیون اداری، سیستم های مالی و.... بعضا در برخی از سازمانهای دولتی، واحد IT با حداقل تعداد کارشناسان رسمی زیر مجموعه بخشهای مانند منابع انسانی، معاونت طرح و برنامه، امور پشتیبانی و خدمات و از این دست می باشد.

مدیرIT در این شرایط استقلال تصمیم گیری ندارد، و میبایست نقش تصمیم ساز را برای مدیرانی داشته باشد که دانش و اطلاعاتشان از دنیای IT و تکنولوژی محدود به سرعت اینترنت و مقدار رم و حافظه لپ تاپ و چند مدل گوشی های هوشمند است.

این موضوع باعث میشود که مدیران IT در فضای خدماتی و بدور از چالشهای تکنولوژی و فناوری اطلاعات خدمت نمایند و با توجه به عدم حمایت مدیریت ارشد، مدیران IT انگیزه لازم را برای برنامه های توسعه تکنولوژی از دست می دهند.

نبود جایگاه تصمیم گیر فناوری اطلاعات در مدیریت کلان و ارشد سازمان و عدم حضور آن در استراتژی های سازمانی عارضه ای است که امروزه بسیاری از سازمانهای ایرانی به خصوص دولتی ها درگیر آن هستند و این امر موجب بروز خطا در تصمیم گیری استراتژیک سازمان و کندی اجرای طرحهای توسعه تکنولوژی میگردد.

در یک بررسی تعداد کارکنان رسمی واحد فناوری اطلاعات در بسیاری از سازمانهای بزرگ از تعداد انگشتان یک دست هم بیشتر نمی‌شود و سازمان با رویکرد برونسپاری خدمات، بدون در نظر گرفتن اصول برون سپاری که همان ارزشگذاری خدمات برونسپاری است، به این امر اقدام میکند.

مدیر ارشد فناوری CIO )Chief information officer(
مدیر ارشد فناوری اطلاعات یا Chief Information Officer که در سازمانها به اختصار CIOشناخته می شود، وظیفه هدایت کارمندان بخش فناوری اطلاعات سازمان را برعهده دارد و باید استراتژی های سازمان را همسو با تغییرات تکنولوژی پیش ببرد. اهمیت این نقش در سازمان زمانی نمود می یابد که شما متوجه می شوید بدون استفاده از تکنولوژی نمی توان هیچ محصول و یا خدمتی را توسعه داد. مدیر ارشد فناوری اطلاعات باید بتواند روند رشد محصول و خدمات سازمان را با استراتژی های تکنولوژیک همراه نموده و تصمیمات مهمی در حوزه تجارت بر پایه اطلاعات و دانشی که از پیشرفت تکنولوژی دارد، اخذ نماید.

در سال های اخیر، شاهد تاثیرات عمیق فناوری و تکنولوژی بر روند کسب و کارها هستیم. پیشرفت های تکنولوژی و در هم تنیدن آن با امور سازمان، مسئولیت های مدیر ارشد فناوری اطلاعات را افزایش داده است.

می توانیم بگوییم با رشد و بلوغ سازمانها نسبت به ۲۰ سال پیش،به دلیل گسترش وظایف مدیر IT، این نقش به CIO تبدیل شده است.

در واقع اگر بخواهیم نگاهی جامع به جایگاه و مسئولیت CIO داشته باشیم:

از عنوان شغلی CIO مشخص می کند که این یک سمت مدیریتی است. CIO با نیازهای IT یک کسب و کار سر و کار دارد. اما این بدان معنا نیست که او مدیر IT است. مدیر فناوری اطلاعات همانطور که گفتیم در حوزه تأمین و پشتیبانی و نگهداری سیستمها قرار دارد. در واقع، بسیاری از CIO ها به طور فزاینده ای از مسئولیت های عملیاتی دور می شوند و اشراف و مدیریت ارشدتری نسبت به مدیر IT دارند در واقع در سازمانی که CIO تعریف می شود، زیر مجموعه آن نقشهایی مثل سرپرست زیرساخت، سرپرست پشتیبانی کاربران، سرپرست توسعه سیستم تحت نظر CIO فعالیت نمایند. گاهی اوقات از این نقش به عنوان مدیر ارشد فناوری (CTO) یاد می شود، که البته تفاوت های بین این دو موقعیت وجود دارد.

یکی دیگر از وظایف مهم CIO برقراری ارتباطات موثر، توانایی برقرار کردن ارتباطات قوی و اطلاع از روانشناسی عمومی است. مدیر ارشد فناوری اطلاعات باید با دیگر مدیران و کارمندان شرکت در ارتباط باشد. وی باید قادر به بیان اطلاعات فنی با زبانی ساده و تاثیرگذار باشد تا مدیران را برای پیشنهادهایش مجاب کند.

این افراد باید علاوه بر مدیریت و رهبری تیم IT سازمان، انرژی و انگیزه لازم را به دیگر اعضای مجموعه تزریق کنند تا سیستمی یکپارچه و هماهنگ فراهم آورند. به عبارت ساده تر، موفقیت در شغل مدیر ارشد فناوری اطلاعات، نیازمند هوش بالا در حوزه فناوری و رهبری تیم می باشد.

توصیف دقیقی از نقش CIO به ماهیت شغلی و استراتژی های هر سازمان تعریف میشود و به نوعی میتوان جهت گیری های سازمانی را در تعریف نقش CIO تعریف کرد، با این حال وظایف عمومی که برای CIO تعریف میشود و از او انتظار میرود به دو گروه تقسیم میشود.

گروه اول:

شناخت و اشراف کامل بر واحد IT و روش ارائه سرویس و خدمات این واحد به ذینفعان

● مدیریت خدمات و ابزارهای دپارتمانIT

● فراهم ساختن امنیت اطلاعات و ارتباطات

● مدیریت کارشناسان IT

● مدیریت دانش

● مدیریت محتوا

● بودجه ‌بندی

● مدیریت پروژه

● ارتباط با سایر مدیران CEO)،CTO و... )

● مدیریت ریسک اطلاعات (IRM(

● مدیریت ارتباطات

● بودجه بندی و مدیریت هزینه های واحد IT

همانطور که می بینید بیشتر فرآیندهای مدیریتی حوزه زیرساخت، پشتیبانی کاربران، امنیت اطلاعات، فرایندهای ارائه خدمات، بودجه بندی، طرحهای تداوم کسب و کار و... میباشد.

گروه دوم :

● مدیریت استراتژیک واحد IT و تعریف نقشه راه IT

● ایجاد ارزش کسب و کار از طریق استفاده از تکنولوژی.

● برنامه ریزی اهداف استراتژیک برای رشد اقتصادی سازمان

در واقع این دسته از وظایف CIO، حصول اطمینان از اینست که سیستم های و روش ها فنی منجر به نتایجی می شوند که با اهداف کسب و کار مطابقت دارند.

در نتیجه این تعاریف CIO میبایست در تعامل بسیار با CEO (مدیرعامل) سازمان باشد و در تمامی تصمیمات استراتژیک سازمان موثر و در تعریف نقشه راه سازمان و چشم انداز آن تاثیرگذار باشد.

CTO مدیر ارشد فناوری

تکنولوژی با تجارت آمیخته شده، و نقش اصلی مدیر ارشد فناوری یا (chief technology officer)CTO این است که مطمئن شود استراتژی‌های فنی با اهداف کلی شرکت همسو هستند. این بدین معنا نیست که CTO همیشه بر کار دپارتمان IT یا تیم‌های پشتیبانی نظارت میکند، بلکه کاری که او باید انجام دهد، ترکیب دانش فن‌آوری موجود و فن‌آوری در حال ظهور است، او باید بتواند این کار را به شکلی انجام دهد که بهترین تاثیر را در آینده یک کسب و کار داشته باشد.

یکی از مهم‌ترین نکاتی که درباره نقش CTO باید اشاره کرد، تمرکز به آینده است. برای مثال، یک CTO باید بتواند چیزی حدود سه یا حتی شش ماه آینده فضای کسب و کار یک سازمان را ببیند. این مساله به سازمان مسیر می‌دهد، بنابراین CTO باید دائم از اطلاعات جدید و تکنولوژی‌های روز مطلع شود.

این کار با توجه به آپدیت‌ها و تغییرات روزانه و سریعی که هر روزه در تمامی محصولات نرم افزاری و زیرساختی ارائه میشود و سرعتی که رقبای سازمانی در ورود به بستر های نوین دارند کار راحتی نیست. میتوان گفت CTO جایگاه بسیار خطیر و پراهمیتی در ساختار سازمانی داشته و در اتخاذ تصمیمات حیاتی در تغییرات رویکرد کسب و کاری سازمان نقش بسیار پر رنگی ایفا میکند.

CTO باید راه‌حل‌های فنی فعلی سازمان را مدیریت کند، از فن‌آوری‌های جدید آگاه باشد و با سایر مدیران درباره بودجه مورد نظر جهت پیاده‌سازی فن‌آوری‌های جدید و برطرف کردن مشکلات موجود، همکاری نماید. علاوه بر این مسئولیت‌ها، CTO ها باید درباره آینده مسیر حرکت یک سازمان نیز فکر کنند، اهداف کلی سازمان را در نظر بگیرند و دریابند که فن‌آوری چطور می‌تواند به تصمیم‌گیری‌های کلیدی یک شرکت کمک کند.

توجه به این نکته ضروری است که همه سازمانها به CTO نیاز ندارند اما اگر یک استارت‌آپ راه اندازی کرده‌اید و یا کسب‌وکار شما با داده‌ها و اطلاعات سنگین و زیادی سر و کار دارد، CTOمی‌تواند به شما کمک کند تا عملکرد بهتری داشته باشید.

نکته‌ای که باید در نظر داشته باشید این است که همه CTO ها بخش IT یک شرکت را مدیریت نمی‌کنند. هر چند که در برخی سازمانها CTO ها تیم پشتیبانی فناوری اطلاعات را مدیریت می‌کنند و درباره ابزار فنی که شرکت باید برای پیشبرد کار خود به کار بگیرد تصمیماتی اتخاذ می‌کنند، اما در اصل باید این بخش از کار را به یک مدیر ارشد اطلاعات (CIO) بسپارند. مدیر ارشد اطلاعات به طور مجزا به روی IT تمرکز دارد و تضمین می‌کند موارد مربوط به این بخش در راستای اهداف شرکت انجام گیرد.

تفاوت های نقش CIO و CTO
با توجه به تعارفی که در بالا به آن شاره کردیم، شاید این پرسش برای بسیاری پیش آید که نقش CTO و یا CIO در سازمان چه تفاوتهایی دارند، در رابطه با هماهنگی میان استراتژی های فناوری شرکت و نه تنها فناوری های اطلاعاتی و اهداف و نیازهای آن اطمینان حاصل نمایند. در واقع می توان اظهار داشت مدیر ارشد فناوری (CTO) برای موفقیت باید از دانش بالایی در حوزه فناوری برخوردار باشد و تحولات آینده این حوزه را مدنظر داشته باشد.

اما مدیر CIO (مدیر ارشد فناوری اطلاعات) مسئول زیرساخت های سازمان در حوزه فناوری اطلاعات است. این شخص نیازمند اطلاعات جامع در رابطه با یک تکنولوژی و روال انجام کار آن نیست اما باید از مزایای آن برای بهبود عملکرد شرکت به خوبی مطلع باشد. وی موظف است رهبری و مدیریت بخش فناوری اطلاعات یک شرکت را برعهده بگیرد.

نقش مدیر ارشد فناوری اطلاعات در یک سازمان بسیار مهم است و این امر به پیشرفت فناوری در سال های اخیر ارتباط دارد. مدیرCIO باید اطلاعات تجاری را در رابطه با یک فناوری و تاثیرات آن در پیشبرد کسب و کار شرکت، به زبان ساده برای سایر مدیران تصمیم گیرنده سازمان ترجمه نماید. این فرد وظیفه ای کلیدی در سازمان برعهده دارد و برای هدایت کسب و کار به مراحل بالاتر بسیار مهم است. مدیر اجرایی فناوری اطلاعات باید در حوزه فناوری و مدیریت، متخصص باشد.

به طور معمول سلسله مراتب بخش فناوری اطلاعات در یک سازمان به این صورت است که CTO گزارشات خود را به CIO می دهد و او نیز این گزارش هایش را به CEO و یا مدیر عامل سازمان تحویل می دهد. اما گاهی اوقات سازمان در دوران مهاجرت به فضای کسب و کار دیجیتال و مدرن است، لذا در این شرایط مدیریت ارشد سازمان تصمیم میگیرد که CTO به منظور تسریع در تصمیم گیری نقش قدرتمندتری داشته و حتی به منظور پیشبرد برنامه های استراتژیکی سازمان CIO زیرنظر CTO کار کند. در این شرایط تمرکز سازمان بر مهاجرت از فضای سنتی به فضای دیجیتال است.

جمع بندی

هر چند در بسیاری از سازمانها و ارگانها با فعالیتهای اقتصادی مانند بانکها،کارگزاران بورس و امور سهام به دلیل رقابت در سرعت و نیاز به دقت بالای عملیات و فرآیندهای سازمانی فناوری اطلاعات جایگاه خود را پیدا کرده است.

اما در سایر سازمانهای دیگر با بهانه اینکه کسب و کار اصلی سازمان ارتباطی به فناوری اطلاعات ندارد این واحد در اندازه یک واحد خدمات پشتیبان باقی مانده است. لذا بایسته است که مدیران سازمانها ابتدا نگاه خود را نسبت به کسب و کار سنتی خود و در گام بعد نسبت به دنیای امروزه تغییر داده و با پذیرش بسترها و ابزارهای فناوری اطلاعات رویکرد توسعه فناوری را در جهت ارائه خدمات سازمانی خود بکار گیرند.

در این میان وجود CIO و CTO های توانمند که بتوانند اعتماد مدیران ارشد سازمان را نسبت به این تغییرات جلب کرده و این اطمینان را حاصل نمایند، که مهاجرت به دنیای فناوری اطلاعات قطعا یک مزیت رقابتی و بسترساز شفافیت و اعتماد مراجعان خواهد بود نقش بسزایی دارد.

و از آنجا که حمایت مدیریت ارشد در اجرای استراتژیهای سازمان مهمترین عامل موفقیت عملیاتی شدن هر استراتژی میباشد، و حرکت به سوی بکارگیری فناوری اطلاعات نیز یک تصمیم استراتژیک بوده، امید است قبل از اینکه خیلی دیر شود مدیران ارشد سازمانهای ایرانی نسبت به تقویت جایگاه فناوری اطلاعات در سازمانهای خود گام مثبت و موثری برداشته و واحد فناوری اطلاعات جایگاه واقعی خود را در تصمیمات سازمانی و هم رده با سایر مدیران ارشد سازمان پیدا کند.

*محمد شروین جعفرزاده، کارشناس ارشد مدیریت فناوری اطلاعات، مشاور و مدرس سیستم های مدیریت فناوری اطلاعات و سرممیز سیستم مدیریت امنیت اطلاعات 

۷ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۴